جدول جو
جدول جو

معنی رهایی جستن - جستجوی لغت در جدول جو

رهایی جستن(تَ / تِ / تُ تَ)
استخلاص. (منتهی الارب) (ترجمان القرآن). رهایی خواستن. (یادداشت مؤلف). رجوع به رهایی خواستن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَزْ کَ دَ)
استصواب. استشارت. نظر خواستن. مشورت خواستن. طلب اظهار نظر:
چو دارا در آن داوری رای جست
دل رایزن بود در رای سست.
نظامی.
، اظهار نظر کردن. اظهار عقیده کردن. بیان نظریه و عقیده کردن:
خلاف رای سلطان رای جستن
بخون خویش باشد دست شستن.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(تَ یَ کَ دَ)
رهایی جستن. خلاصی خواستن:
چو تنگ اندر آمد برش اژدها
همی جست مرد جوان زو رها.
فردوسی.
گر نشد غره بدین صندوقها
همچو قاضی جوید اطلاق و رها.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از رای جستن
تصویر رای جستن
مشورت خواستن، طلب اظهار نظر
فرهنگ لغت هوشیار